شهرک فراری
داستان نیازهایم،راستی نیاز به توست
شهر سرعت
شهر تاریک
سینه ام سلسله وار از تنهایی بلورین ات پر می شود
قدم هایم بر گره های منهدم کوچه هایت گریه می کنند
من به رابطهء ننگین تو نیاز دارم
قطعهء خاموش
شهرک فراری
کاش می شد بکارت مرا باز خرید
وقتی سرعت عبور لحظه هایت
روسری عطر آمیختهء مرا سر می دهد
من به کجا باز گشته ام
فقط در فلسفهء هندسی توست
که جفای مادر
به سان رقصی عاشقانه جلوه می کند
و رقص من
در تو تحلیل می شود
و من در تو تجدید می شوم
و به تحلیل هندسهء فضایی تو محکومم
با من بیامیز
من به رابطهء ننگین تو نیاز دارم
من دختر عاشق خفته در دامان تو هستم
میان غوغای چراغانی ها
مرا پیشکش جشن با شکوهت مکن
مرا به سان فرزند یک تجاوز دوست بدار
بی یاد پدر
تا رقص من در تو تحلیل شود
در تو تجدید شوم